من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
میخوانَد
شبها پرندهای در گوش من
زیبا و سحرانگیز...
میخوانَد... روح سبک میشود، چشم سنگین.
--
برتریهای قانون شده رنگ میبازد... برتریای که تولید ماهیت است و نتیجهی شرایط.
همزادپنداریِ حاصل از حافظهی تاریک و روشن گذشته و تفکر مصلحتبین آینده... باز هم برتریها رنگ میبازد...
باید برای آن «تبارک الله» چیزهای بیشتری باشد... چیزهای بهتری باشد... باید چیزهایی باشد!
پینوشت: طبیعت همیشه برایم نوعی بازگشت داشته...، سکون دلچسب،... دورخیز!
نظرات شما عزیزان:
معصومه 

ساعت22:55---12 ارديبهشت 1393
خعیلی نااااشقی میری تو طبیعت برو به درک.کار خعیلی خووبی میکین اصن عمو!
ولی خوب چرا میای بدو بدو اینجا میگی؟خوب شاید دل یکی خواست دستش نرسید.gif)
پی نوشت : ضمنا قبل مرگت بیزحمت حتما این لینک هایِ ... و اسکریپتهای غیرمجازتو بردار زشته خوب از قدیم گفتن میرن آدماااا ازونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه.بذا خاطره خوبت بمونه.gif)
پاسخ: حالا تو این اوضاع باید دوره بیفتم یه دکتر خوب پیدا کنم ببرمت پیشش. میدونم خوب نمیشیاااا فقط میخوام بعدا نگم شاااااید میشد!
ولی خوب چرا میای بدو بدو اینجا میگی؟خوب شاید دل یکی خواست دستش نرسید
.gif)
پی نوشت : ضمنا قبل مرگت بیزحمت حتما این لینک هایِ ... و اسکریپتهای غیرمجازتو بردار زشته خوب از قدیم گفتن میرن آدماااا ازونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه.بذا خاطره خوبت بمونه
.gif)
پاسخ: حالا تو این اوضاع باید دوره بیفتم یه دکتر خوب پیدا کنم ببرمت پیشش. میدونم خوب نمیشیاااا فقط میخوام بعدا نگم شاااااید میشد!
برچسب:,
15:20 توسط فاطمه صلاحی| يک نظر |